سال ۱۳۸۰ ، ۱۶ سالم بود که چشمه ی شعر و هنر در من جوشید و چندین شعر جاری شد ..
چند داستان هم بصورت ...سال ۱۳۸۰ ، ۱۶ سالم بود که چشمه ی شعر و هنر در من جوشید و چندین شعر جاری شد ..
چند داستان هم بصورت شعر گفتم ..
احساس میکنم اون زمان بخاطر روح لطیف تری که داشتم خیلی راحت اشعار به من الهام میشد ،جوری که بعضی اشعار بدون خط خوردگی ساخته میشد...
اما بخاطر کم رویی اشعارم جایی چاپ نشد
اشعاری که در اون زمانِ بی اینترنتی و امکانات ضعیف، سطح محتواشون از سنم بالاتر می زد و گاهی بزرگترها باور نمیکردند که این اشعار مال منه.
بعد از مدتی بخاطر علاقه ی خاصی که به موسیقی داشتم خواهرم یه گیتار بعنوان کادوی تولد برام خرید..
بعد از ۳ ماه خیلی خودجوش و بدون رفتن به کلاس گیتار زدن رو یاد گرفتم و شروع به ترانه ساختن کردم
تا به امروز بیش از ۱۰۰ ها اثر ساختم ولی هیج وقت دیده و شنیده نشد..
امیدوارم قبل از ترک این دنیا ،آثاری که خلق شدند دیده و شنیده بشن🙏